تلــــــــــنگـرنــــــــــــــامه - قسمت اول : قرآن هایی که خاک میخورند !

لطفا اگر حالتان از خودتان به هم خورده بخوانـــــید ! 

لطفـــا اگـــر خواندن را آغاز کردید تا پایـــان بخوانید ! 

یه استادی داشتیم که میگفت انسان وقتی پیشرفت میکنه که حالش از وضعیتی که داره به هم خورده باشه ! خیلی حرف جالبی برام بود؛ همه ی ما بسته به این که چه هدفی داریم روی یه پله مشخص نشستیم؛ پله ای از پلکانی که سرانجامش هدفمونه . چ بخوایم چ نخوایم خالق پلکان زندگی من و شما، یه سری از چیزها رو در اختیار ما گذاشته که کاربردشون دقیقاً مثل پله برقیه ! خدایی شما دوس نداری راهی که در حالت عادی باید تو صد سال رفت رو تو یه شب بری ؟! یکی از این پله های این پله برقی قرآن هستش، اگه نخوام مثل معلم های دینی و پرورشی مون بگم شاید بهتر باشه یاد جمله ی کلیدی و فوق العاده ی محمد عرب تو ماه عسل امسال بیفتیم که گفت :«فرض کنین اگه همه ی مسیحی ها یه عصای حضرت موسی (ع) تو خونشون داشتن باهاش چ کار میکردن ؟! ، حالا فرض کنین ما مسلمونا که هممون حداقل یه دونه قرآن تو خونه هامون پیدا میشه چکار کردیم ؟». 

پیشنهاد من : بیاین اگه با قرآن قهریم باهاش آشتی کنیم ;) 

تمام ... اینجا تلنگرنامه ، صدای مرا از دنیای زیبایم می شونید ! 



۱۰ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۱۱ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مصطفی ایزدی

خواهشا در فضاهای عمومی سیگار نکشین !

جای شما خالی (!) همین دیروز بازی اول لیگ رو از ورزشگاه دیدم ! از نبود آب سردکن یا حداقل آب خوری مناسب ، دستشویی کافی و البته تمیز و... که مشکل تقریبا همه ی ورشگاه ها هستش بگذریم ، میرسیم به بعضی از آقایون که گویا فک کردن اومدن کافه ! از اول عمرم اندازه ی این نود دقیقه بوی سیگار بو نکرده بودم ! آقا خواهشا در فضاهای عمومی سیگار نکشین ! اینم پیشنهاد من . 


پ.ن : همون اول بازی به یه بنده خدایی تذکر دوستانه دادم ! ولی بنده خدا برای احترام گذاشتن به تذکر من 90 دقیقه کامل سیگار کشید :| من دیگه حرفی ندارم :| 
۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۴۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی ایزدی

تنها چیزی که در دنیا عادلانه تقسیم شده !

به قول فامیل دور انگار تنها چیزی که تو دنیا عادلانه تقسیم شده عقله ! آخه هیچکس اعتراض نمیکنه که ماله من کمه !  


۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۲۳ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مصطفی ایزدی

تلــــــــــنگـرنــــــــــــــامه : قسمت صفرم !

گاهی اوقات یه جرقه، یه ایده، یه فکر بِکر مسیر زندگی خیلی ها رو تغییر میده! اصلا خیلی از اختراعات و اکتشافات از همین جرقه ها شروع میشه؛ شاید بتونیم بگیم منبع این جرقه هم ، تلنگر هستش ! خیلی وقت ها ما آدما به قدری غرق افکارمون هستیم و روی اون ها تمرکز کردیم که اصلاً نمیفهمیم راه اشتباهی رو در پیش گرفتیم . 
از این به بعد سعی میکنم هر هفته یه تلــــــــــنگـرنــــــــــــــامه -ایده ای که ساعت 7 صبح به ذهنم زد!- داشته باشیم ! 
اینجا تلنگر نامه ، صدای مرا از دنیای زیبایم میشونید ! 


۰۸ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی ایزدی

وقتی برای چیزهایی که نیاز نداریم تلاش میکنیم چه می شود ؟!

«تو فکر می کنی مجبوری چیزهایی بیشتر از آن چیزی که نیاز داری طلب کنی»، « تا چنین حسی داری، هرگز آزاد نخواهی بود»، «وقتی تو بیشتر از آن چیزی که داری طلب می کنی، فکر می کنی محتاج آن هستی»، «و وقتی فکر می کنی بیشتر می خواهی، از افکارت خون جاری خواهد شد». 
پیشنهاد من : بیاین قانع باشیم ! ;)

پ.ن : اینا دیالوگ های یه فیلمی هستن که اسمش رو فراموش کردم :)

۰۸ مرداد ۹۴ ، ۰۶:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی ایزدی

ببخشید نبودم دستم بند بود - قضاوت بی جا در مورد نماهنگ خواننده ی معروف روی ناو ایرانی !

از آخرین روزی که به روز کردم فک کنم بیش تر از دو هفته میگذره ! واستین نگاه کنم دقیقا بهتون بگم ! چه جالب دقیقا آخرین روزنوشتم مربوط میشد به 14 روز پیش. الانم ساعت 2:10 بامداده و من دقیقا نمیدونم چی میخوام بگم ;). آها بزارین راجع بع یه موضوع خوب صحبت کنم، اونم قضاوت بی‌جا ! موضوع رو از این جا شروع میکنم که امیر تتلو (نگین نمیشناسین :|) نماهنگی تحت عنوان «انرژی هسته ای» خونده ! اونم روی یکی از ناو‌های کشورمون (!)، دیروز بود که خبرش + خود نماهنگ رو از لپتاپ یکی از دوستان دیدم ! اومدم خونه سریع کامپیوتر رو روشن کردم و سرچ کردم که یکم بیش تر مطلع بشم. برام یه موضوع خیلی جلب توجه کرد و اون نوع کامنت های مردم در مورد این حرکت خواننده ! با هم ببینیم :

نماهنگ جدید امیر تتلو

یکی نیست بگه آخه با کدوم مجوز ؟ با کدوم صلاحیت ؟ با کدوم فکر و عقیده ای میایم هر کسی رو نقد میکننیم ! هرکسی رو قضاوت میکنیم ؟ یه سری اعتقادات رو به بقیه برچسب میزنیم ؟ واقعا برام جالب هستش؛ انگار قضاوت بی‌جا جزء جدا نشدنی زندگی برخی از ما شده ! کی میدونی نیت این بنده خدا واقعا چی بوده ؟ 
پیشنهاد من : بیاین همدیگه رو قضاوت نکنیم ;)

۲۵ تیر ۹۴ ، ۱۵:۳۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی ایزدی

اکثر مردم به حرف‌هایتان گوش میدهند تا قضاوت کنند تا ... !

Stephen R.covey

اغلب مردم به قصد فهمیدن گوش نمی دهند

آنها به قصد پاسخ دادن گوش می دهند . . .


۱۱ تیر ۹۴ ، ۰۲:۰۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی ایزدی

معرفی کتاب قلعه‌ی حیوانات : وقتی حیوانات علیه انسانها قیام می‌کنند !

امروز با کتاب قلعه ی حیوانات آشنا شدم و اتفاقا پنج فصل اولش رو خوندم! داستان کتاب انقلاب حیوانات یک مزرعه برای بیرون کردن صاحبشون از مزرعه هستش که خیلی جالبه ! داستانش به قدری زیبا و جذاب نوشته شده که کاملا جذبش شدم و باعث شد 50 صفحه ی اولش رو پشت سرهم بخونم ! حتی گاهی نگران شخصیت های داستان هم شدم (!) ؛ مثلا تو یه بخش از داستان آقای جونز که صاحب مزرعه هستش بعد از این‌که توسط حیوانات مزرعه بیرون رانده میشه با چندتن از دوستاش به مزرعه حمله میکنن که به شخصه نگران حال شخصیت های داستان شدم! اونم چه شخصیت هایی؟ شخصیت هایی مثل گاو و گوسفند و خوک و ... ! البته کتابی که به قلم جورج اورول نوشته شده باشه بایدهم همین‌طور تاثیرگذار و جذاب باشه. یکجا خوندم که معروفترین جمله‌ی این کتاب «همه ی حیوانات با هم مساویند، اما برخی مساوی ترند.» هستش که البته من هنوز بهش نرسیدم ! 

نکته ی مهم اینه که داستان قلعه ی حیوانات رو نباید صرفاً یک داستان بدونیم و دیگر هیچ ! جورج اورول با نوشتن این داستان طعنه به حکومت هایی میزنه که تنها در شعار از مردم بی دفاع حمایت می کنند ولی در عمل ... .

معرفی کتاب قلعه ی حیوانات


برای دانلود کتاب کلیک کنید !
۱۰ تیر ۹۴ ، ۱۷:۳۳ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی ایزدی

داستان گفت‌و‌گوی ساعت های خانه‌مان !

درست وقتی شبها همه میخوابند گفت‌و‌گوی ساعت های خانه مان شروع میشود! معمولاً سرصحبت را هم ساعت دیواری که از بقیه بزرگ تر است و ریش سفید محسوب میشود باز میکند ! او آرام میگوید تیک تاک و سپس ساعت های مچی و ساعت های رومیزی نیز یک صدا میگویند تیک تاک ! من دیشب خوابم نمی‌برد به همین خاطر مهمان گفت‌و‌گوی آن ها شدم ! صحبت هایشان تا حول و حوش ساعت های 5 بامداد ادامه پیدا کرد (!) ، من هم که دیدم حریف آن‎‌ها نیستم ابتدا چندبار دوستانه سرم را زیر لحافت بردم تا بلکه ساکت شوند ! ولی آن ها همچنان به صحبتشان ادامه دادند تا این که مجبور شدم آن‌ها را تهدید کنم که اگر ادامه دهند و صدایشان را بالا پایین نیاورند باتری هایشان را در می آورم ! اما انگار این‌ها زبان آدمی زاد حالیشان نبود و فقط زبان تیک تاکی یاد داشتند ! عاقبت هم همینطور شد! ابتدا گفتم که اگر ریش سفیدشان را ساکت کنم بقیه هم ساکت می‌شوند ولی نشد که نشد. هرچه به این در و آن در زدم بقیه ساکت نشدند ! خوب که دقت کردم دیدند گویا خبری است و ساعت های دیگر برای دفاع از ریش سفیدشان که حالا بی باتری ساکت روی دیوار بود قیام کرده اند (!) و صدای اعتراضشان بلند شده است ! تیـــــــک تـــــــاک ... تیـــــــک تـــــــاک .. تیـــــــک تـــــــاک و همینطور ادامه دادند. گفتم از من بیچاره چه میخواهید ؟! یکی از آن ها گفت :«تیک تاک!» گفتم :«چی میگی؟!» ، گفت :«ما یک خواسته داریم !» گفتم بفرمایید من سراپا گوشم ! گفتند :«تیک تاک» ! من که بی‌خوابی به سرم زده بود گفتم یا مثل یک ساعت خوب و شیک حرفتان را می‌زنید یا آن بلایی که سر ریش سفیدتان آمد سر شما هم می آید. گفتند :« بابا ! ما دیگه خسته شدیم از این همه علافی ! تو باید از تک تک ثانیه هایی که ما زحمت می‌کشیم استفاده کنی. ما که اینقدر زحمت میکشیم و این دو عقربه‌ی به این بزرگی را می‌چرخانیم (!) دوست داریم تو هم قدر بدانی و کاری بکنی که این زحمت ما هدر نرود !» کمی مِنُّ مِن کردم و دیدم حرف حق جواب ندارد ! 

مدیریت زمان

۱۰ تیر ۹۴ ، ۱۲:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی ایزدی

معرفی کتاب : سی کاری که به جای دانشگاه رفتن یا مسافر کشی میتوان انجام داد !

معرفی کتاب امکان

امروز به کتاب جالبی برخوردم؛ کتابی با عنوان "امکان" اثر علی سخاوتی . توضیحاتی که درمورد کتاب تو یک سایت خوندم من رو متقاعد کرد اون رو دانلود کنم ! شاید جذاب ترین بخش کتاب بخش "سی  کاری که به جای دانشگاه رفتن یا مسافر کشی میتوان انجام داد" بود؛ التبه عنوان بخش گویای همه چیز هستش و نیازی به توضیح بیش تر نیست. بهتره که چند خطی از این کتاب را مرور کنیم : 

نقل قول  جهان و زندگی واقعی در انتظار توست. چیزهای هیجان انگیز و جالب، کارها و تجربه هایی که چیزهای زیادی را به تو خواهند آموخت؛ باعث رشدت خواهند شد؛ در همه جهات .اگر خودت را از دور باطل شستشوی مغزی کنکور و انتخاب رشته شانسی رها بکنی می توانی یک زندگی منحصر بفرد را آغاز کنی که در آن خودت باشی و کارهایی را که برای تو خوب است و خودت میخواهی  در آن انجام بدهی. می توانی خودت باشی و ... .

نقل قول  گزینه یک - هر کاری دوست داری بکن : دوازده سال مدرسه رفتی .دوازده سال !حالا فکر کن از درس خواندن بازنشسته  شده ای .صبحها هر وقت که دوست داشتی از خواب بیدار شو و برو توی پارک قدم بزن. روی نیمکت پارک بنشین .به دور و برت نگاه کن .به آدمها نگاه کن .به زندگیشان .به کارهایی که می کنند. 

نقل قول  گزینه نه- ثبت نام در دانشگاه خودت : یک سال به میل خودت دانشجو باش . یک دوره آموزشی یک ساله برای خودت طراحی کن .با هر ترکیبی از درسهایی که برایت جذاب و جالب هستند .کلاسهای درس بهترین اساتید بهترین دانشگاههای دنیا بر روی وب و عمدتا هم رایگان در دسترس می باشند .خوبی این کلاسها اینست که  می توانی آنها را بنا به سلیقه و سرعت یادگیری خودت تنظیم کنی . می توانی آنها را متوقف کنی .دوباره پخش کنی .صد بار تکرار کنی و از همه مهمتر اینکه اگر از هر کدام خوشت نیامد از برنامه ات حذفش کنی. برای شروع می توانی به این سایتها مراجعه کنی ولی مطمئن باش که منابع بسیار بیشتری برای تحصیلات آکادمیک بر روی اینترنت وجود دارد. 

نظر من : 

به نظر من موضوع کتاب جدید است و من تا به حال مشابه این کتاب رو ندیدم. ولی به نظر من نقد هایی به این کتاب وارد هستش : 

نقد اول : 

در یکی از بخش های کتاب عنوان شده که بعد از اتمام دوره ی دبیرستان یکسال هرکار که میخواهی انجام بده ! اصلا یکسال بی برنامه باش ! سوال من اینه که از یکسالی علافی چه چیزی به دست میاریم ؟! یا اصلاً شما حاضرید یکسال بی برنامه باشید و برای هر روز همان روز تصمیم بگیرید ؟! قاعدتا با منظق یه عقل سلیم جور در نمیاد ! 

نقل قول  یک سال بدون برنامه زندگی کن .هر روز برای همان روز تصمیم بگیر .یا هر ساعت برای همان ساعت .یک سال بدون تست و امتحان و حفظ کردن زندگی کن .برای بازنشسته شدن آدم نباید حتما به سن شصت و پنج سالگی برسد!

نقد دوم : 

برخی از کارهایی که نویسنده عنوان کرده که اون هارو به مدت یکسال بعد از اتمام مدرسه انجام بدید رو خیلی راحت میتونیم در زمان دانشجویی هم انجام بدیم ! مثلاً در کتاب عنوان شده که عکاسی کنید، کتاب بخوانید و ... . سوالی که پیش میاد اینه که مگه یه دانشجو نمیتونه این کارها رو بکنه ؟!

نقد سوم :  

کارهای عجیبی هم در این کتاب گفته شده که نویسنده پیشنهاد کرده اون ها رو انجام بدیم. مثلا با استناد به کتابی از جورج اورول به نام "Down and Out In Paris and London" گفته شده به مدت یکسال گدایی کنیم! 

نقل قول  جورج اورول نویسنده مشهور، خاطرات چند ماه زندگیش در لندن در کنار گداها و بی خانمانهای آن شهر را در قسمت دوم کتابی با عنوان   نوشته است .قسمت Down and Out In Paris and London اول کتاب مربوط به خاطرات زندگی نویسنده در پاریس است که سعی  می کند با کار در رستورانهای مختلف امرار معاش کند. 

نقد چهارم: 

در هیچ کجای کتاب ذکر نشده که آیا خود نویسنده هم همین رویّه رو انجام دادن یا نه ؟! من به شخصه فایده ی این کار رو نمیفهمم؛ به نظر من حتی اگه فایده ای هم داشته باشه ارزش این رو نداره که مدت طولانی از عمر خودم رو بابت این گونه کار ها هدر بدهم. 


پ.ن : وبلاگ آقای علی سخاوتی رو با یک سرچ پیدا کردم گفتم شاید دوست باشید ببینید
پ.ن : از آقای علی سخاوتی خواهش کردم محبت کنن و اگر وقت دارند به این 3- 4 نقد پاسخ بدند که محبت کردن نظر خودشون رو در نظرات همین مطلب بیان کردند ! 


۰۹ تیر ۹۴ ، ۱۶:۴۸ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی ایزدی